کد مطلب:172980 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

عمل سنجیده خواص که پیروی عوام را به دنبال دارد
اگر خواص در زمان مناسب به طرفداری از حق نپردازند این كار همسنگ و همانند حمایت نكردن است. چه بسا حمایت دیر هنگام زیان های غیر قابل جبرانی به همراه داشته باشد. استفاده مناسب از فرصت ها از سفارش های ائمه ی اطهار علیهم السلام است؛ حضرت علی علیه السلام می فرماید:


من الخرق المعالجة قبل الامكان و الاناة بعد الفرصة [1] .

اقدام كردن پیش از امكان و كوتاهی كردن هنگام فرصت از نادانی است.

استفاده ی به هنگام از فرصت ها در حمایت از حق و هدایت مردم نقش كلیدی دارد. به همین نكته رهبر معظم انقلاب اشاره دارد:

اگر خواص، در هنگام خودش، كاری را كه لازم است، تشخیص دادند و عمل كردند تاریخ نجات پیدا می كند و حسین بن علی ها به كربلاها كشانده نمی شوند. [2] .

متأسفانه در طول تاریخ كسانی یافت می شوند كه از خواص جامعه اند، اما شیفته دنیایند و دین فروشی می كنند. رضایت خدا را به زندگی چند روزه ی دنیا می فروشند و با استفاده از موقعیت اجتماعی و اعتماد مردم، حقایق را وارونه جلوه می دهند و با فریب مردم عوام را به دنبال خود می كشند. یكی از این افراد به ظاهر پارسا شریح قاضی است كه رهبر معظم انقلاب درباره اش می فرماید:

شریح قاضی كه جزو بنی امیه نبود.كسی بود كه می فهمید حق با كیست. می فهمید اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را به زندان انداختند و سر و رویش را مجروح كردند، سربازان و افراد قبیله اش اطراف قصر عبیدالله بن زیاد را گرفتند. ابن زیاد ترسید. به شریح قاضی گفت: برو به اینها بگو هانی زنده است. شریح دید كه هانی مجروح است.هانی بن عروه گفت: ای مسلمان ها، این چه وضعی است (خطاب به شریح ) پس قوم من چه شدند؟ مردند؟ چرا سراغ من نیامدند؟ چرا نمی آیند مرا از این جا نجات بدهند؟! شریح قاضی گفت:


می خواستم بروم و این حرف های هانی را به مردم بگویم اما افسوس كه جاسوس عبیدالله آن جا ایستاده بود! جرأت نكردم! جرأت نكردم یعنی چه؟ یعنی ترجیح دنیا بر دین. شاید اگر شریح همین یك كار را انجام می داد، تاریخ عوض می شد. [3] .

شریح در مقابل پیشنهاد پسر زیاد بر خود لرزید. چطور پس از هفتاد سال، شهادت دروغ بدهم؟ من قاضی كوفه ام؛ از طرف چند خلیفه مقام قضاوت داشته ام؛ مردم مرا صحابی پیامبر می دانند؛ مضطرب و سرگردان ایستاده بود و از عواقب شهادت دروغ، بیم داشت.

مرگ و زندگی، دین و دنیا، مقام و گمنامی، عافیت و رنج، سرانجام باید تصمیم می گرفت، او قادر به تصمیم گیری نبود. نهیب ابن زیاد تصمیم نهایی را گرفت و گواهی خلاف قاضی پیر و سالخورده ی كوفه شمشیرهای بران بنی مراد را در غلاف كرد و پسر زیاد را از مرگ حتمی نجات داد و كوفه را علیه مسلم شورانید و جهت حركت امام را از كوفه به كربلا تغییر داد و حادثه دهم محرم را آفرید.

قاضی كوفه نه تنها حقیقت را بیان نكرد بلكه با دروغ و تزویر برخورد كرد و در جواب سؤال قبیله ی هانی كه ای شریح،هانی را چگونه دیدی؟ پاسخ داد: سرخ روی و آرام. منظور او این بود كه صورت هانی در اثر ضربه ی ابن زیاد، خون آلود و سرخ و آرام و خاموش بود. اما این سخنان را طوری به زبان آورد كه مردم تصور كردند هانی سر حال و آرام است. به خیال خام خود توریه كرد و مردم را فریفت. [4] او گفت:هانی زنده و سلامت است، مسأله ای پیش نیامده. به خانه های خود بازگردید كه


رئیستان مشغول مذاكره با ابن زیاد است. یاران هانی به اعتماد شهادت صحابی، به خانه بازگشتند و ساعتی بعد بدن نیم جان هانی از بام دار الحكومه به زیر فرود آمد.

البته كه یك حركت نابجا كه ناشی از ترس و ضعف و دنیا طلبی و حرص به زنده ماندن است تاریخ را در ورطه ی گمراهی می غلطاند. شبث بن ربعی، مرد هزار چهره، كه از نویسندگان نامه به امام حسین علیه السلام بود، خود جزو كسانی است كه با فرمان عبیدالله سعی كرد مردم را با ترساندن و تطمیع از اطراف مسلم بن عقیل، نماینده امام علیه السلام، متفرق كند.

رهبر معظم انقلاب در مورد او می فرماید:

اگر امثال شبث بن ربعی در یك لحظه ی حساس از خدا می ترسیدند، به جای این كه از ابن زیاد بترسند، تاریخ عوض می شد. آنها آمدند مردم را متفرق كردند، عوام متفرق شدند. [5] .

عمر سعد به خوبی امام حسین علیه السلام را می شناخت و می دانست كه حق با اوست، اما چه عاملی باعث شد اولین تیر را به سوی خیمه ی امام حسین علیه السلام پرتاب كند و دیگران را بر این كار گواه بگیرد. آیا انگیزه اش جز ترجیح دنیا بر دین است؟ یا آرزوی ملك و گندم ری است كه هرگز به آن نرسید؟! در حالی كه یك حركت سنجیده و حساب شده می توانست در حادثه ی كربلا نقش تعیین كننده داشته باشد. همان گونه كه رهبر معظم انقلاب می فرمایند:

تصمیم گیری خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه ی لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه ی لازم، اینهاست كه تاریخ را نجات می دهد، ارزش ها را نجات می دهد، ارزش ها را حفظ می كند. باید در لحظه ی لازم


حركت لازم را انجام داد. اگر وقت گذشت دیگر فایده ندارد. [6] .

یكی از نقاط تاریخ در كارنامه ی خواص مؤمن، غیبت آنها در شامگاه هفتم ذی حجه سال 60 ق است كه مسلم بن عقیل، قصر عبیدالله را محاصره كرد. او كه تنها مانده بود، شكست خورد و یكه و تنها در كوچه های كوفه سرگردان ماند. [7] .

برای توجیه این غیبت نظرهای مختلف ابراز شده است كه شاید خوش بینانه ترین آنها این باشد كه آنها به دستور شخص مسلم از پیرامونش پراكنده شدند، تا جان خویش را برای پیوستن به امام حسین علیه السلام حفظ كنند. [8] .

متأسفانه این توجیه با توجه به وضع نا به سامان حضرت مسلم بن عقیل غیر وجیه می نماید. از آن گذشته، نشانی از بزرگان خواص، همچون سلیمان بن صرد خزاعی، رفاعة بن شداد بجلی و لیث بن نجبه در صحنه ی كربلا نمی بینیم. البته به گفته ی برخی، عبیدالله بن زیاد بعضی از آنها را به زندان انداخته بود، به طوری كه از یاری مسلم بن عقیل و امام حسین علیه السلام محروم شدند. اما خواصی هم بودند كه عملكرد خوبی نداشتند. رهبر معظم انقلاب به همین مسأله اشاره دارند و آن را از مصادیق عملكردهایی می بینند كه اگر در زمان مناسب و مقتضی انجام می شد می توانست بر روی عوام هم تأثیر گذار باشد:

چرا آن خواص مؤمنی كه اطراف مسلم بودند، متفرق شدند؟ در بین آنها كسان خوبی بودند، افراد حسابی بودند، اما [برخی] از اینها كسانی بودند كه به كربلا هم نیامدند! نتوانستند بیایند، توفیق پیدا نكردند، مجبور شدند


جزو توابین بشوند!

وقتی امام حسین علیه السلام كشته شد، وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت، وقتی فاجعه اتفاق افتاد، وقتی حركت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگر چه فایده؟ به همین دلیل تعداد توابین در تاریخ، چند برابر عده ی شهدای كربلاست.

شهدای كربلا همه در یك روز كشته شدند، توابین هم همه در یك روز كشته شدند؛ اما شما ببینید اثری كه توابین در تاریخ گذاشتند یك هزارم اثری كه شهدای كربلا گذاشتند نیست. برای خاطر این كه در وقت خود نیامدند، كار را در لحظه ی خود انجام ندادند، دیر تصمیم گرفتند، دیر تشخیص دادند. چرا مسلم بن عقیل را تنها گذاشتید؟! دیدید كه این نماینده امام آمده بود، با وی بیعت هم كرده بودید، او را هم قبول داشتید - عوام را كاری ندارم به خواص می گویم - شما چرا شب كه شد، مسلم را تنها گذاشتید [9] كه به خانه ی طوعه پناه ببرد؟ [10] .

پاسخ این سؤال را باید در بافت بیمار گونه ی جامعه ی آن زمان دنبال كرد. اساسا بیماری های جامعه از نظر جامعه شناسان علل مختلف و به هم پیوسته ای دارند كه این علل و پیامدهای آن را می توان در نمودار ذیل جست و جو نمود. [11] .


[1] نهج البلاغه، حكمت 363.

[2] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[3] همان.

[4] درسها و عبرتهاي عاشورا، حسين ايماني يامچي، ص 210 - 209، با تلخيص.

[5] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[6] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[7] تاريخ طبري، ج 4، ص 261.

[8] ر. ك: زندگاني سفير حسين عليه السلام مسلم بن عقيل، محمد علي عابديني.

[9] زماني كه وضع كوفه با ورود عبيدالله دگرگون شد كوفيان سه گروه شدند: گروهي به عبيدالله پيوستند و گروهي به امام حسين عليه السلام در كربلا ملحق شدند و گروهي بي طرفي اختيار كردند، اينان پس از شهادت امام حسين عليه السلام گروه توابين و نهضت توابين را تشكيل دادند. سليمان بن صرد، مسيب بن نخبه ي فرازي، عبدالله ازدي، عبدالله تميمي، رفاعة بن شداد، هسته مركزي اين نهضت و سليمان به عنوان امير التوابين برگزيده شد. اينان در سال 65 حركت خود را عليه يزيديان آغاز كردند. چهار هزار نفر با آنها حركت كردند، ابتدا به كربلا آمدند و عزاداري كردند و سپس به لشكر عبيدالله كه خود در شام «شراحيل» فرمانده آن بود حمله كردند. پس از جنگي جانانه، سليمان و جمع زيادي از يارانش به شهادت رسيدند. سليمان از صحابه ي رسول الله و ياران حضرت علي عليه السلام و ملازمان جنگ صفين بود. او هنگام شهادت 93 سال داشت.

[10] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[11] آناتومي جامعه، دكتر رفيع پور، ص 542، با تلخيص.